شام آخر

گاهی از فرط خستگی درس و کار، حس می کنم که روند طبیعی فکر و ذهنم مختل میشه!
برای همین تمرینایی رو انجام میدم تا به وضعیت عادی برگردم. مثلا گاهی چشم هام رو می بندم و سعی می کنم تا یک اتفاق رو با تمام جزئیات ممکن ردیف کنم پشت هم؛
هرچند که همیشه به یک جزئیات متناقض و غالباً خنده دار می رسم که مجبور میشم چشم هام رو باز کنم و ابرهای دور سرم رو کنار بزنم تا مبادا کسی ببیندشون!
به هر حال، یکی از این تمرین هام رو که تو استراحت بعد کنکورم بود، نوشتم. هرچند دوسال و نیم ازش میگذره، اما حداقل هفت هشت باری که خوندمش فهمیدم می تونم هفتاد هشتاد صفحه جزئیات دیگه هم بهش اضافه کرد! می تونید از لینک زیر بخونیدش :)

شام آخر
۲۰:۲۶
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan