دُچار یعنی انتظار معجزه ،
به همان وارونگی که درخت باغ همسایه هندوانه بزاید ،
کبوتر جَلد باممان تخم کلاغ سقط کند ،
واژه هایم برای آه شدن صف نبندند ،
که شاید از این غروب جمعه لبخند ببارد ،
و روزی بیاید که از این قلم ، شِکوه نچکد ...!
دچار یعنی من ، به این همه وارونگی امیدوارم ...
محمد اسکندری - شانزدهم مرداد 94