به آنچه تلخ می نگارد ...

قســـم به قلـــم و آنچـــــه یســــطرون ؛

به همان سطر های ذهنی که برای واژه شدن می دوند .

آنقدر سریع که صدای گام هایشان سمفونی مرگ بزند و از این ضربآهنگ زرد ترین شاخه ی عالم به پنجره ام سبز شود . آنگاه برایم میوه ی تردید بزاید و در خاک گلدان تشییع گردد . همانطور که اتاق تنهایی هایم بوی موت دهد و در این بلبشو ، واج آرایی درد به مسلخ می کشد تا بفهمم که مراعات بی نظیری است سردرگمی افکار.

ناب ، همانند درد کبودی بازو که هرچه بیشتر فشارش می دهی ، بیشتر لذت دارد ...!

و حال امشب در این سرمای زمستانی ،

در این سکوت مطلق ،


قســـــم به قلـــم و آنچـــــه تلـــــخ یســـــطرون ...


محمد اسکندری - دوم تیرماه 94

۲۱:۳۶
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan